ختنه پسر گلم
سلام عشق مادر
عزیز دل منو بابا دیروز دوشنبه 21 مرداد نوبت ختنه داشتیم مطب دکتر گرگین که منو بابائی نتونستیم تو مطب هنگام ختنه کردنت باشیم یعنی طاقت نداشتیم که عمو علی و خاله سحر تو مطب پیشت بودن دیروز ساعت 30/5 عمو علی اومد دنبالمون رفتیم مطب همه با هم رفتیم تو مزب آقای دکتر من تورو روی تخت گذاشتم آمادت کردم خاله سحر عمو علی پیشت موند من کلید از عمو علی گرفتم رفتم تو ماشین طاقت نداشتم مامان گریه هات رو ببینم همش دیروز از صبح به فکرت بودم به صورت نازت نگاه می کردم میگفتم کاشکی اصلا ختنه نبود که پسرم اذیت نشه.
من اومده بودم تو ماشین که بابائی گفت شما رو دست عمو علی جیش کردی فدای تو بشم مامان بعد خاله سحر زنگ زد گفت بیاین ختنه تموم شد یعنی دنیا رو بهم دادن وقتی دیدمت خیلی خوشحال شدم که زیاد اذیت نشدی بعد رفتیم داروخانه داروهات رو گرفتیم و بهت دارو دادم که با توجه به داروهات زیاد اذیت نشدی ولی می دونستم وقتی جیش می کنی دردت میاد اخه گریه می کردی فدای گریه هات بشم من.
الان دیگه حسابی واسه خودت مرد شدی مرد من مبارکت باشه عزیز دل من .
تمام جون و عمر و زندگیه منو بابائی هستی عزیز دلمون انشالله که همیشه صحیح و سلامت باشی و تندرست عمرمون.